این مردِ آمده از جنگ چشم های تو به جنجال باد وحشی اردیبهشت بر دامن حریر پنجره خیره مانده است و در خیالش هنوز صدای قدم های مردی به گوش می رسد که تن ظریف و سپید خاطره ای را میان آتش نحیفی بر لبش دود می کند و‌ پر می شود تمام حجم تنش از عطر بجا مانده ات بر تن هزار شعر نگفته ای که در حافظه بی رمق مردی نفس می کشد و گمان می کند عشق شبیه دستان بی رحم باد تن حریر پنجره را بی هیچ ظرافتی چنگ می زند.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تجربه تلخ 40سال عشق بیهوده.فرامرز مقایسه لوازم صوتی و تصویری با کیفیت وبلاگ هنرجویان استاد امیر کریمی قیمت سرویس 7 پارچه گرانیتی آقای کتاب Angie ارائه ی خدمات مجازی پالت پلاستيکي چاپ و تبلیغات هنر راژیا